Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آنا»
2024-04-19@04:35:43 GMT

تحول در علوم انسانی نیازمند بازگشت جدی به قرآن است

تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۳۳۶۷۱

به گزارش گروه دانش و فناوری خبرگزاری آنا، دکتر محمدمهدی طهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در نخستین دوره دو سالانه «کتاب علوم انسانی با رویکرد اسلامی» که امروز، ۱۰ اسفندماه در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم برگزار شد، اظهار کرد: در دنیای علم به شدت مفهوم دین از موضوعات مورد توجه است، اما نگاه به علم و دین در مکاتب بشری مختلف متفاوت است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

توانایی دسترسی به داده‌های بزرگ که در گذشته در طول زمان حاصل می‌شد هم‌اکنون در گستره مکان حاصل و سبب تحولات زیادی در علوم اجتماعی می‌شود.

وی با بیان اینکه امروز با تحول هوش مصنوعی و تغییر داده‌ها بیش از اینکه در علوم طبیعی تحول داشته باشیم شاهد تحول در علوم انسانی هستیم، افزود: کاریزمای حضرت امام (ره) و باور به امام تجلی ویژه‌ای در نسل‌های گذشته دارد و کلام ایشان برای ما نافذ و قطعی است، اما جوان دهه ۸۰ فرقی بین امام و سایر بزرگان نمی‌بیند و امام برای او جزئی از تاریخ است؛ درک ما از امام و کلامش برای او جلوه ندارد.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی گفت: امام (ره) در حادثه طبس فرمود: «آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟» آن زمان این حرف را می‌پذیرفتند، اما بنیان این تفکر را در نسل جدید مملکت نساختیم و تفکرات دیگری در آن‌ها جایگزین این باور‌ها شد؛ پس چگونه می‌خواهیم انقلاب مصون بماند.

وی بیان کرد: امام (ره) در سال ۶۱ در حادثه خرمشهر فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد و مافوق طبیعت است»؛ این تحلیل‌ها و باور‌ها از چارچوب دفاع مقدس برای نسل‌های گذشته قابل فهم و باور است، اما نسل این دوره و جوانان از این مفاهیم فاصله گرفته و برای او نهادینه نشده است.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با بیان اینکه برخی این انقلاب را خرافات می‌پندارند و در گزاره‌ها شبهه‌افکنی می‌کنند، گفت: گزاره‌های بنیادی انقلاب را با شبهه متزلزل می‌کنند و ما در این میان باید گام‌هایی برداریم تا جوانان ما به فهم مبانی انقلاب برسند.

وی ادامه داد: جنس علم غربی بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی علوم طبیعی بر دانشگاه حاکم شد و علم فیزیک ساختار ذهنی ایجاد کرد؛ بنای این علم تبیین و پیش‌بینی بود که در برخورد با جهان واقع خود را محک بزند.

دکتر طهرانچی اضافه کرد: شکست غرب در فروپاشی علوم اسلامی نشان می‌دهد نظریات اجتماعی از لحاظ پارادایمی دچار اشکال است و خود غرب در مواجهه با انقلاب دنبال اقدامات دیگری است.

وی با اشاره به اینکه باید بازگشت پایه‌ای به قرآن داشته باشیم و اعتراف کنیم علی‌رغم همه زحماتی که لازم بوده، اما کافی نیست، اظهار کرد: برای تحول در علوم انسانی اسلامی دارای مدل باشیم و قرآن را مرجع بگیریم، زیرا قرآن می‌تواند برای ما چارچوب نظری در نگاه علم به ارمغان بیاورد.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: در قرآن خیلی از حاکمیت‌ها شکل گرفت و مبتنی بر علم بود، اما علم به تنهایی برای ادامه تمدن کفایت نکرد؛ در امور اجتماعی قائل به نظریه و علت و معلول هستیم، اما باید بدانیم که قواعد دیگری حاکم است که اگر در بنیان به خلق آن نپردازیم نمی‌توانیم شاهد تجلی صحیح انسان در عالم هستی باشیم و نیازمند آشتی بین دانش و بینش هستیم که انسان را جهت دهیم.

دکتر طهرانچی با بیان اینکه همه هنر ما این است که فرد را از تعارض در بیاوریم، تصریح کرد: چگونه می‌توانیم علم و ایمانی داشته باشیم که مکمل هم باشند تا بتوانیم از عهده تعارضات برآییم؛ آنچه را در کف خیابان می‌بینیم تعارض است و تعارض را رسانه بیگانه و فضای مجازی ندانیم و باید بیندیشیم که آیا تاکنون اصول تربیتی و گزاره صحیح داده‌ایم که تعارض علم و ایمان در افراد حل شده باشد؟ تعلیمات دینی و علمی را در قالب دنیا و آخرت به جوانان ارائه می‌دهیم.

وی با اشاره به اینکه قرآن وجه ایمان را برای هدایت لازم می‌داند و قرآن تنها ایمان‌گرا نیست بلکه علم و ایمان را در آیاتی کنار هم می‌بیند، ادامه داد: خداوند در آیه ۵۶ سوره روم فرمود: «وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ...»؛ در واقع علم و ایمان در کنار هم قرار دارد، در حالی که عده‌ای پیشرفت علمی دارند، اما از دین غافل هستند و این همان نقطه مقابل قرآن است. اگر تعارضی بین علم و ایمان به‌وجود آمده این علم، علم نیست و مشکل دارد؛ نقطه مقابل کسانی که مکمل علم و ایمان را دارند و باید به سمت علم غربی برویم، سپس عبور کنیم و سپس به گزاره‌های ایمانی و دینی برسیم.

دکتر طهرانچی با بیان اینکه علم و نظریه‌ای که تبیین، شناخت و پیش‌بینی می‌دهد، انسان را به تعارض گزاره می‌رساند، افزود: در اینجا این پرسش مطرح می‌شود آیا تعارض با گزاره‌ها با تغییر رویکرد حل می‌شود؟ بنده می‌گویم خیر. بلکه لازم داریم تمام بستر را ببینیم و در سرچشمه و ساحت‌های علم بنشینیم و بازنگری چارچوبی و مفهومی داشته باشیم. خداوند اصرار دارد که اصول و قواعد حاکم را بیان کند و شرط لازم نظریه است که تعارضی با آنچه خداوند فرموده نداشته باشیم.

وی یادآور شد: در گزاره‌های در حال تعارض اگر رویکرد هم عوض شود کافی نیست و باید سیاست حکمرانی مبتنی بر علم و حکمت باشد؛ ما باید مبانی انقلاب را گل‌آلود نکنیم، چراکه گل‌آلود کردن این آب زلال همان حرف‌های کف خیابان است.

انتهای پیام/

منبع: آنا

کلیدواژه: رئیس دانشگاه آزاد اسلامی دکتر طهرانچی حوزه و دانشگاه رئیس دانشگاه آزاد اسلامی داشته باشیم علوم انسانی علم و ایمان گزاره ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۳۳۶۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای جاذبه صوت قرآنی که امام سجاد (ع) قرائت می‌کردند

زندگی انسان ساحت‌های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحت‌ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) می‌فرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش چهل و یکم آن را باهم می‌خوانیم:

در مطالب قبل حدیث شریفی را از امیرالمؤمنین (ع) در اوصاف شیعیان نقل کردیم و گفتیم شیعیان در رفتارشان آثاری ظاهر می‌شود و ویژگی‌های خاصی دارند از جمله خَاشِعاً قَلْبُهُ ذَاکِراً رَبَّهُ.

در قرآن کریم روی خشوع قلب، هنگام ذکر خدا، تلاوت قرآن، شنیدن آیات قرآن و نماز تکیه شده و در مقابل آن قساوت قلب ذکر می‌شود و از آن نکوهش شده است. در آیه ۱۶ از سوره حدید این دو مفهوم در مقابل هم قرار داده شده‌اند: أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَدر این آیه به صورت عتاب‌آمیزی مؤمنین را مورد مخاطب قرار داده: آیا هنوز وقت این نشده که دل‌های مؤمنین در مقابل یاد خدا خاشع باشد؟ سپس در ادامه می‌فرماید مثل آن کسانی نباشید که قبلاً کتاب به آنها داده شد - یهود و نصاری - ولی دل‌های آنها قساوت پیدا کرد.

در این آیه در مقابل بسیاری از اهل کتاب که مبتلا به قساوت قلب شدند، از مؤمنین انتظار است که قلبشان خشوع پیدا کند. در سوره بقره درباره اهل کتاب، مخصوصاً بنی اسرائیل، می‌فرماید:؛ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً؛ دل‌های شما بنی اسرائیل قساوت پیدا کرد و مانند سنگ سخت شد.

سپس در ادامه آیه توضیح می‌دهد که چگونه دل‌های بنی اسرائیل از سنگ هم سخت‌تر شد - این شامل امثال بنده هم می‌شود و اختصاص به بنی اسرائیل ندارد - وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ بعضی از سنگ‌ها گاهی شکافته می‌شوند و نهر‌های آب از آن جاری می‌شود و حتی برخی سنگ‌هایی هستند که از خشیت الهی سقوط می‌کنند، اما دل‌های شما به همان حالت سختی باقی مانده است و به جای این‌که چشمه‌های آب از آن جاری شود روز به روز سخت‌تر و انعطاف ناپذیرتر می‌شود و هیچ حرفی در شما اثر نمی‌کند.

این همان است که می‌فرماید: وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ. شما مثل بنی اسرائیل نباشید که دل‌های‌شان سخت شد و دیگر هیچ انعطافی در آن پیدا نشد. در مقابل بنی‌اسرائیل از کسانی که دل‌های نرمی دارند و در برابر یاد خدا انعطاف و خشوع پیدا می‌کند، ستایش می‌کند؛ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم یکی از علامت‌های مؤمنین که قلبشان قساوت ندارد و تحت تأثیر واقع می‌شود این است که وقتی نام خدا برده می‌شود، دل‌شان می‌لرزد؛ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. وقتی قرآن تلاوت می‌شود بر ایمان آنها افزوده می‌شود.

در جای دیگر، قرآن تأکید می‌کند؛ إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا؛ هنگامی که آیات الهی بر آنها تلاوت می‌شود، سجده‌کنان و گریان روی زمین می‌افتند. یعنی آن‌چنان انعطاف پیدا می‌کنند و احساس خشوع می‌کنند که لازمه آن این است که بدن‌شان بی‌اختیار روی زمین می‌افتد. علامت دلی که قساوت ندارد و نرم است این است که قرآن در آن نفوذ می‌کند و تحت تأثیر واقع می‌شود.

در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ؛ در این آیه دو دسته مردم را معرفی می‌کند؛ یک دسته کسانی که خدا سینه‌شان را در مقابل حق گشاده و فراخ قرار داده هستند. یعنی آماده پذیرش اسلام هستند و ظرفیت آن را دارند. ولی ما وقتی حرفی دربارة خدا و دین می‌شنویم، به هیچ عنوان آمادگی شنیدن آن را نداریم.

اگر هم بخواهیم بشنویم به ما فشار می‌آید، سینه‌مان در مقابل حرف حق، موعظه، و یاد مرگ تنگ می‌شود. حتی ممکن است انسان به آن حد برسد که وقتی اسم خدا را می‌شنود، خوشش نیاید!؛ وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ؛ بعضی‌ها وقتی نام خدا برده می‌شود دلشان حالت اشمئزاز و نفرت پیدا می‌کند.

در ادامه آیه قبلی خداوند همین گروه را دسته دوم از انسان‌ها معرفی می‌کند و می‌فرماید: وای بر آن کسانی که دل‌های‌شان قساوت دارد و آمادگی برای شنیدن قرآن ندارند. ویژگی کسانی که آمادگی دارند این است که آلودگی ندارند، دلشان قساوت پیدا نکرده، وقتی آیات قرآنی را می‌شنوند موی بر اندامشان راست می‌شود تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم ْ، پوست بدن آنها دانه دانه می‌شود، البته به دنبال آن انفعال قلبی است. این حالت یک اثر فیزیکی نیست و صدای قرآن به صورت ظاهری بر بدن اثر نمی‌گذارد، بلکه منظور این است که قرآن در دل آنها اثری می‌گذارد و انفعال قلبی ایجاد می‌کند. این حالت انفعالی، یک حالت ناگهانی است و زیاد هم دوام پیدا نمی‌کند. سپس می‌فرماید: بعد از اینکه این حالت برای آن پیدا شد؛ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ، سپس پوست‌های‌شان نرم می‌شود و دل‌های‌شان متوجه یاد خدا می‌شود و نرمش پیدا می‌کنند.

در این چند آیه که درباره قساوت قلب و خشوع قلب خواندیم عنایت خاصی است و قرآن اهتمام دارد که بگوید وقتی قرآن خوانده می‌شود، آنهایی که آمادگی دارند، یک حالت انفعالی در آنها پیدا می‌شود و حالت پوست بدن آنها تغییر می‌کند و وقتی از معانی قرآن متأثر می‌شوند خود را روی زمین می‌اندازند و اشکشان جاری می‌شود و به حالت سجده روی زمین می‌افتند؛ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا؛ و وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا . به حسب معنای ظاهری که از این آیه فهمیده می‌شود اینها وقتی روی زمین می‌افتند چانه‌های خود را روی خاک می‌مالند در حالی که می‌گریند، و شنیدن قرآن بر خشوع آنها می‌افزاید.

قرآن چنین فضایی را برای مؤمنین ترسیم می‌کند و انتظار دارد کسانی که قرآن را باور دارند و آن را حق می‌دانند چنین آثاری از آن ظاهر می‌شود. ولی متأسفانه کسانی که قرآن را می‌خوانند و توجهی هم به معنای آن ندارند انفعالی در آن پیدا نمی‌شود؛ بلکه به جای اینکه روی زمین بیفتند و بر خشوع آنها افزوده شود، بر قساوت قلبشان افزوده می‌شود، وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا.

قساوت قلب و راه علاج آن

بعد از اینکه باور کردیم قرآن چنین چیز‌هایی را از مؤمنین انتظار دارد، ما چه کار کنیم که مقداری شباهت به مؤمنین پیدا کنیم؟ همچنین چه چیزی موجب قساوت قلب می‌شود؟ تا به وسیله پرهیز از آن قساوت قلب را مداوا کنیم و سعی کنیم با شناسایی آن چیزی که موجب رقّت قلب می‌شود خشوع قلب پیدا کنیم. قرآن اینها را گفته است برای اینکه به ما بفهماند که انتظار دارد ما اینگونه باشیم. گناه موجب قساوت قلب می‌شود.

خدا روح انسان را طوری ساخته که به هر چه توجه کند یک وابستگی نسبت به‌آن پیدا می‌کند و دلش می‌خواهد توجه بیشتری به آن کند. برعکس وقتی انسان از چیزی اعراض کند، نفرت به آن چیز در او شدیدتر می‌شود. مثال بارز آن را در همین خوردنی‌ها می‌توان بیان کرد. مثلاً چیز‌هایی که انسان هیچ وقت نخورده وقتی برای اولین بار می‌خورد خیلی جاذبه ندارد، با اینکه شاید خیلی هم بدمزه نباشد. در این حال اگر تلقین شود که این خوراکی خیلی چیز خوشمزه‌ایست، وقتی چند بار خورده شد، انسان نسبت به آن علاقه‌مند می‌شود.

داستانی را سعدی نقل می‌کند: فردی در بازار عطرفروشان بغداد می‌گذشت. وقتی وارد بازار شد و بوی عطر مشامش را پر کرد بر زمین افتاد و بیهوش شد. طبیبی آوردند، او گفت این فرد چه کاره است؟ گفتند این دباغ است. گفت بلندش کنید و او را به محل دباغ‌ها ببرید. وقتی او را به آن‌جا بردند، همین که بوی دباغی (که بوی بدی هست) به دماغش خورد، به‌هوش آمد! مشام او به این بوی دباغی عادت کرده بود و بوی عطر را برنمی‌تابید! بنابر این یک ویژگی خاصی است که خدا در روح انسان قرار داده است، که وقتی انسان به یک چیزی خیره می‌شود و آن را تکرار می‌کند کم کم از آن چیز خوشش می‌آید و به آن عادت می‌کند و انس می‌گیرد، و اگر زیبایی داشته باشد کم‌کم شیفته آن می‌شود. کار‌های خوب و بد هر دو همین‌طور است.

وقتی انسان گناه را تکرار می‌کند کم‌کم با آن انس می‌گیرد و دیگر به سختی آن را رها می‌کند؛ ان‌شاءالله در بین ما چنین کسانی نباشند. یک حدیثی را به نظرم در نهایه ابن اثیر در ذیل کلمه «ضراوه»؛ دیده‌ام که از پیغمبر اکرم (ص) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: ان للخیر ضراوة کضراوة الخمر، کسانی که مسکرات را استفاده می‌کنند و کم‌کم به آن؛ معتاد می‌شوند وقتی به آنها نرسد خمار می‌شوند. کسانی هم که کار خوب انجام می‌دهند و به آن عادت می‌کنند وقتی انجام آن ترک شود احساس ناراحتی می‌کنند. این واقعیتی است که خود ما هم وقتی یک کاری را چندین بار انجام می‌دهیم، در ابتدا ممکن است سخت باشد، اما چند روز که انجام دادیم آسان و عادت می‌شود به گونه‌ای که اگر یک روز آن را ترک کنیم گویا گمشده‌ای داریم.

شیطان سعی می‌کند یک موانعی پیدا کند که کار خوب ترک شود. چند روز که ترک شد دوباره این عادت کم کم ضعیف می‌شود و از سر ما می‌رود. مجدداً اگر بخواهیم تکرار کنیم باید با سختی آن کار را شروع و تکرار کنیم تا عادت کنیم و آسان بشود. این خاصیت روح انسان است.

شاید این از مصادیق آیه شریفه باشد؛ کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ، هم کسانی که کار خیر می‌کنند و دنبال آخرت و رضای الهی هستند آنها را در راهی که انتخاب می‌کنند کمک می‌کنیم، و هم آنهایی که دنبال دنیا و کار بد می‌روند آنها را هم کمک می‌کنیم. آنهایی که کار خیر می‌کنند، کار خیر برایشان آسان می‌شود و راحت‌تر انجام می‌دهند به طوری که اگر ترک کنند ناراحت می‌شوند. آنهایی که راه بد را می‌روند نیز کمک می‌کند به طوری که به آن کار عادت می‌کنند، و آن را به راحتی انجام می‌دهند به طوری که اگر ترک کنند ناراحت می‌شوند.

این امداد الهی برای همه هست تا در هر مسیری که انتخاب می‌کنند سرعت بگیرند. اگر راه خوب را انتخاب می‌کنند، در راه خوب پیشرفت کنند و اگر راه بد را انتخاب می‌کنند، آنها هم بتوانند پیشرفت کنند. این امتحان است و باید راه برای هر دو باز باشد. بهرحال قساوت قلب این‌گونه پیدا می‌شود که انسان نسبت به آیات الهی بی‌اعتنایی کند، و هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، بنشیند گپ بزند، جوک بگوید، شوخی بکند، و از نرخ اجناس صحبت کند. خود قرآن دستور می‌دهد و می‌گوید: وَإِذَا قُرِیءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُوا ْ: وقتی قرآن قرائت می‌شود، آرام بنشینید و گوش بدهید.

اما کسانی هستند که بی‌اعتنایی می‌کنند؛ اولین عیب این‌کار کفران نعمت است. زیرا خداوند وسیله‌ای فراهم کرده که دیگری قرآن را بخواند و من گوش کنم. ولی به جای این‌که از قرائت دیگری استفاده کنم، بی‌اعتنایی می‌کنم و مشغول صحب کردن در امور دنیا می‌شوم. یا مثلاً وقت اذان صدای مؤذن بلند می‌شود به جای این‌که برود نماز، آن وقت انسان به دنبال خرید و بازار و کار‌های دیگر می‌رود و به یک بهانه‌ای از حضور در نماز خود را محروم می‌کند، این حرکت یک حرکت کفران‌آمیز و ناسپاسانه است و نتیجه آن این می‌شود که علاقه انسان به نماز و قرآن کم می‌شود.

وقتی امروز می‌توانست به راحتی به نماز جماعت برود، تنبلی کرد، فردا دیگر به راحتی نمی‌رود. اگر روزی خواسته باشد به نماز جماعت برود، خیلی باید به خودش فشار بیاورد تا خود را آماده کند. آمادگی روحی؛ انسان به همین نسبت در برنامه‌هایش به طور تصاعدی پیش می‌رود و چه در کار خوب و چه در کار بد، افزایش پیدا می‌کند.

طبعاً وقتی این در مسیر بد ادامه پیدا کرد حالات قلبی اعراض و بی‌اعتنایی شدت پیدا می‌کند و مواعظ خوب و قرآنی تأثیری نمی‌کند، اما اگر از مسیر خوبی رفته باشد، وقتی دید صدای قرآن را می‌شنود دو زانو مؤدب می‌نشیند و خوب گوش می‌دهد، بعد سعی می‌کند که حالش را مساعد مضمون آیه قرار دهد و مثل این‌که الان در جایی نشسته که جبرئیل قرآن را بر پیغمبر تلاوت می‌کند و او هم گوش می‌کند.

هر قدر این‌گونه توجه بیشتر شود، تمرکز بیشتر می‌شود، و به دنبال آن اثر قرآن در روح انسان بیشتر شده و به علاقه او نیز افزوده می‌شود. همه ما می‌دانیم که حتی آهنگ قرآن هم نعمت است. چه بسیار انسان‌هایی که در اثر شنیدن صدای قرآن به اسلام جذب شدند. خدا قرآن را این‌قدر با برکت خلق کرده که حتی صدایش هم برای کفار جاذبه دارد و لذا سفارش شده که قرآن را به صوت خوب بخوانید در احوالات حضرت سجاد (ع) نقل شده که ایشان قرآن را در خانه با صدای خوب و بلند می‌خواندند، از پنجره صدای ایشان شنیده می‌شد. سقا‌هایی بودند که مشک آب روی دوششان بود و از این مسیر عبور می‌کردند، به آنجا که می‌رسیدند جاذبه صدای امام زین العابدین (ع) آنها را جذب می‌کرد، می‌ایستادند، و به قرآن خواندن حضرت گوش می‌دادند. آن‌قدر می‌ایستادند که قطره، قطره از مشک‌های آب می‌چکید، به طوری که وقتی از آن‌جا می‌رفتند مقدار زیادی از مشک‌شان خالی شده بود . جاذبه صوت قرآن آنها را این‌گونه میخ‌کوب می‌کرد.

حال اگر مفهوم آن را درست درک کنیم و ذهن ما با آن انس پیدا کند و قلب ما با مفاهیم قرآن آشنا شود دیگر نمی‌توانیم آن را رها کنیم؛ بنابراین برای اینکه ما مبتلا به قساوت نشویم باید سعی کنیم حتی المقدور مبتلا به گناه نشویم. گناه اعراض از خدا و کلام او است. وقتی آدم علاقه‌ای به خود خدا ندارد، کلامش را هم اهمیت نمی‌دهد.

دیگر تحت تأثیر آن واقع نمی‌شود و تمرکز پیدا نمی‌کند. انسان از چیزی که خوشش می‌آید روی آن تمرکز می‌کند. در روانشناسی آزمایش‌هایی کرده‌اند که گاهی کسانی از چیز‌هایی که خوشش نمی‌آید اگر نام آن چیز روی تخت سیاه نوشته می‌شود آن را نمی‌بینند، درحالی که قبل و بعد آن را می‌بیند. این تجربه‌های عینی روانشناسی در آزمایشگاه است.

قرآن نعمت عظیمی است؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ، آن‌چنان خدا این قرآن را زیبا، خوش آهنگ و دارای معانی جذاب قرار داده که مو بر اندام انسان راست می‌شود. ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ؛ دل‌ها نرم می‌شود، توجه به یاد خدا پیدا می‌کند و این دل که متوجه خدا می‌شود، دیگر آن را قساوت نمی‌گیرد. اما وقتی نسبت به کلام خدا، دستورات خدا و احکام خدا بی‌اعتنایی کرد، کم‌کم طوری می‌شود که از شنیدن قرآن هم خسته می‌شود و دلش نمی‌خواهد بشنود. آن وقت انسان به آنجا می‌رسد که: وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ. بهرحال بین ذکر خدا و خشوع قلب یک رابطة تنگاتنگی وجود دارد.

رابطه بین خشوع و یاد خدا

از آیاتی که قرائت شد این رابطه مشهود است. مثل أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ؛ آیا وقت آن نشده که دل‌ها در مقابل یاد خدا خشوع پیدا کند؟ و یا أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ تا بعدش که می‌فرماید فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ، بین قساوت قلب و نفرت از یاد خدا و قرآن و کلام خدا هم نیز یک رابطه‌ای است اینجا هم ملاحظه می‌فرماید خَاشِعاً قَلْبُهُ ذَاکِراً رَبَّهُ، شاید اصلش ذَاکِراً رَبَّهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ بوده است. در نقل‌ها تقدم و تأخر‌ها کم نیست. بهرحال هر کدام که باشد رابطه بین خشوع قلب و یاد خدا را می‌رساند.

خشوع فقط در مقابل خداوند

هر نوع خشوعی مطلوب نیست کسانی هستند که قلبشان ضعیف است و هر حادثه‌ای که اتفاق می‌افتد زود متأثر می‌شوند. این هنر نیست، این حالت بچگانه است. آن‌که مهم است این است که انسان قلبش در مقابل یاد خدا و کلام خدا خاشع باشد، نه در مقابل هر چیز دیگر. انسان در مقابل بعضی چیزها، مثل دشمن، باید محکم بایستد و هیچ خمی به ابرو نیاورد و هیچ اثر انفعالی از خود نشان ندهند.

آنجایی که دشمن می‌خواهد از تأثر انسان سو استفاده کند باید خیلی خونسرد باشد و با لب خندان اظهار شادی هم بکند. در مقابل یاد خدا، انسان باید متأثر بشود ولی در بسیاری از جا‌های دیگر باید قرص و محکم ایستاد به طوری که احساس نشود که تأثری در ما پیدا شده است. آنچه که مهم است شجاعت و قوت قلب و صلابت انسان است در مقابل کسانی که می‌خواهند آدم را بشکنند. اما انسان باید در مقابل یاد خدا، یاد قیامت و یاد نعمت خدا از شوق بگرید و در مقابل یاد عذاب خدا نیز از خوف بگرید یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا ؛ هم از سر خوف و هم از سر طمع و امید حالت خشوع داشته باشد.

منبع: مهر

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • ماجرای جاذبه صوت قرآنی که امام سجاد (ع) قرائت می‌کردند
  • بازگشت به تعالیم قرآن و نهج البلاغه تکلیف حوزه و دانشگاه است
  • آلیسون: بازگشت تاریخی مقابل بارسا خیلی فرق داشت
  • نوجوانان و جوانان تهرانی یک‌ساله حافظ قرآن شوند
  • آموزش نماز به کودکان نیازمند برنامه‌ریزی اصولی است
  • اژه‌ای: باید با اقتضائات زمان در دستگاه قضایی تحول داشته باشیم
  • عملیات «وعده صادق» صرفاً یک اقدام تنبیهی بود/ باید با اقتضائات زمان در دستگاه قضایی تحول داشته باشیم
  • باید با اقتضائات زمان در دستگاه قضایی تحول داشته باشیم
  • باید پیوسته و متناسب با اقتضائات زمان در دستگاه قضایی تحول داشته باشیم
  • آزادنویسی در علوم انسانی؛ همه راه‌ها به پژوهش ختم می‌شود